پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بهمن 36 سال قبل در دیزج خلیل
نوشته شده در یک شنبه 12 بهمن 1393
بازدید : 914
نویسنده : بيك بابا

یادش به خیر دوستانی که شبهای  بهمن 57برای مقابله با نیرو های فراری ساواک تبریز و همچنین برای حفظ و حراست از اموال مردم به دلیل ضعیف شدن ژاندارمری ،شبها در محله های تعیین شده ( قبرستان ، محله حمام ، نبش مدرسه خورشیدی ) با چوب و سلاح سرد جمع می شدند وتعدادی نیز مسئول گشت زنی در روستا بودند.هیچ کدام هیچ ادعایی نداشت از جوان ترین افراد تا سالخورده ترین افراد.جوان 14-15 ساله داشتیم تا پیر مرد 70-80 ساله.سلاح گرم مفهومی نداشت.اواخر که مقداری سامان دهی انجام شد یک قبضه سلاح گرم در اختیار روستا قرار گرفت.یاد همه دوستان و همه خاطرات به خیر.یدالله طربخواه ،اسماعیل عجمی،فرزندان نقابی ها،نوجهانی ها،افواج ها،جاوید،کریم پور،فرقانی ها،کرم زاده ها،لطیفی ها ، شفی زاده ها،سلمانپور،رضایی ها،....نصیری ها . همه روستایی بودیم ولی همه تیزفهیم و اهل وفاداری ، دارای تفکر مستقل. معروف بود به پاریس کوچک.

داستان هایی که بزرگان از انقلاب ها و جنگ ها و کودتا های ایران( قاجار، پهلوی، 28 مرداد،مصدق ،متجاسرین روسی،...) برای جوانان می گفتند.هیچ کس بر دیگری ارجحیت نداشت. همه یکی بودند وبرای یک چیز می اندیشیدند: آرامش اجتماع.شیطنت های جوانان نیز خود شیرینی خاصی داشت.آتش روشن کردن در سر پست ها هم که همه شیطنت وشلوغی بود.هر پست یک رادیو هم داشت تا اخبار را لحظه به لحظه پیگیری کنند.


:: برچسب‌ها: انقلاب , بهمن , 36 , نگهبانی , داستان , مصدق , 28مرداد , ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 55 صفحه بعد